نویسندگان: یوهان هایلبرون و ژیزل ساپیرو
مترجم: محمدحسین موسوی نسب
عوامل میانجی یا واسطهگر
تبادلات جهانی فرهنگ از طریق نهادها و عواملی سازماندهی شده است که پیرو منطقهای سیاسی (برای نمونه موسسات فرهنگی، مسئولان تخصیص بودجه، رایزنان فرهنگی[1]، مسئولان حوزه کتاب و غیره)، اقتصادی (یعنی ناشران و کارگزاران ادبی[2]) و فرهنگی (برای نمونه مترجمان، نویسندگان، ویراستاران، جایزههای ادبی و غیره) هستند. البته این دستهبندیها ثابت و تغییرناپذیر نیست. بنابراین رایزنان فرهنگی معمولا زیرمجموعه کارگزاران ادبی قرار میگیرند. بسیاری از ناشران نیز خودشان را واسطهگران فرهنگ، کاوشگران فرهنگ بیگانه و آفریننده ذائقه نو میدانند، یعنی خودشان را هممرتبه فرهیختگان میبینند.
فرآیند تولید فرهنگ و هویت ملّی منجر به تبیین قانونهایی برای چگونگی دادوستدهای سیاسی و فرهنگی شده است. این فرآیند با مفهوم ایجاد کشورهای کوچک دارای فرهنگ ملّی و رقابت بین آنها از دیدگاه حوزه نفوذ فرهنگیشان[3] ارتباط نزدیکی دارد. این قانونها از طرف نهادها و عوامل مختلفی پشتیبانی میشد، از جمله سفارتخانهها، نهادهای فرهنگی[4]، نهادهای ترجمه، چاپ آثار با هدف معرفی ادبیات ملّی به فرهنگهای خارجی، و غیره. هدف از ایجاد قانون «حق پدیدآورنده» یا کپیرایت در سال 1265 خورشیدی (1886 میلادی) محافظت از بازار کتابهایِ اصیلِ ملّی در برابر آثار جعلی خارجی بوده است[5]. با صنعتی شدن بازار کتاب و افزایش شمار خوانندگان به دلیل بیشتر شدن شمار افراد با سواد، و آزادسازی تبادلات فرهنگی، گروهی متخصص در زمینه کتابهای ترجمهشده پدیدار شدند. این شامل ناشران مستقل، خدمات حقوقی ویژه خارجیها برای آنها، کارگزاران ادبی و نمایشگاههای بینالمللی کتاب بود. شکلگیری بازار کالاهای فرهنگی و آزادسازی دادوستدهای اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم، اهمیت دولتها در مقایسه با فعالان غیردولتی اقتصادی عرصه فرهنگ کمرنگ شد. مسئولان دولتی که دیگر خودشان دستاندرکار دادوستد نیستند، حالا بر چگونگی سازماندهی دادوستدهای اقتصادی نظارت میکنند. نهادهای ترجمه بیشتر از گذشته شبیه کارگزاران ادبی عمل میکنند. خدمات تقویت فرهنگ ملّی در خارج از مرزها بیشتر از گذشته با بازیگران بازار جهانی، ناشران و کارگزاران ادبی همراه شده است. مسئولان محلی هم میتوانند در چگونگی برگزاری نمایشگاه کتاب نقشآفرینی کنند، مانند آن چه در نمایشگاه کتاب اورشلیم روی میدهد. از طرف دیگر، قدرت تصمیمگیری مسئولان حکومتی به شدت کمتر شده است و ناشران برای دسترسی به نظرات و توصیههای فعالان حوزه ادبیات کشور اصلی (فرهنگ مبدأ)، از جمله بازیگران اصلی و منتقدان، از هیچ کاری برای دور زدن این واسطهگران دولتی دریغ نمیکنند.
در حقیقت، فراتر از این متخصصانِ دادوستد فرهنگی، فرآیند تولید ادبی خود به عواملی بستگی دارد که از حوزه ادبیات است؛ از جمله نویسندگان، مترجمان و منتقدانی که منابع تولید سرمایه اجتماعی و زبانشناختی اثر هستند. این ارتباطات دو طرفه خود در یک تحلیل شبکهای[6]،[7] قرار میگیرد. شرایط واردات آثار ادبیِ علمیـتخیلی ِآمریکایی به فرانسه پس از جنگ جهانی دوم نشانگر این منطقهاست[8]. ظهور گروهی متخصص در زمینه واردات کالاهای فرهنگی به کشورهای بزرگتر، منجر به ترجمه آثار ادبی کشورهای کوچکتر به یک زبان مرکزی شده است، که یکی از نمونههای بارز آن واردات آثار ادبیات زبان عبری به فرانسه بوده است[9] (برای اطلاعات بیشتر به فصل 14 کتاب مراجعه شود).
مترجمان آثار ادبی را میتوان از جنبههای مختلف، از جمله از دیدگاه اقتصادی، جدای از دیگر مترجمان تخصصی و حرفهای دستهبندی کرد. دلیل آشکار آن وجود دو انجمن تخصصی جداگانه برای مترجمان متنهای تخصصی و ادبی است. سازماندهی تخصصی مترجمان پدیدهای نسبتاً نو است: در فرانسه نخستین انجمن صنفی مترجمان[10] در سال 1326 خورشیدی (1947 میلادی) راهاندازی شد. اما انجمن تخصصی مترجمان ادبی[11] در سال 1352 خورشیدی (1973 میلادی) تأسیس شد[12]. یک مترجم که کارش در آغاز سده 20 میلادی همچنان جایگاه اجتماعی کمتری داشت، معمولاً خودش را به عنوان نویسنده، تحلیلگر، آموزگار یا منتقد معرفی میکرد[13]. عمل ترجمه کردن متنهای ادبی زیر چتر دو عامل در فرآیند تخصصیشدن قرار گرفت: از یک سو، شکلگیری و سازمانی شدن[14] آموزش زبانهای خارجی که امکان ظهور متخصصانی با توانمندیهای ویژه را فراهم کرد و از سوی دیگر، افزایش درخواستهای ناشران برای داشتن کارهای ترجمه شده.
با این حال، پیشرفت حرفهای ناشی از این تخصصی شدن کار با موانعی رو به رو شد. از نگاه وضعیت شغلی، دنیای مترجمان ادبی به دو بخش اصلی دانشگاهی و حرفهای (دنیای نشر) تقسیم میشود. این دستهبندی تا حدودی با دستهبندیهای دیگر اجتماعی چون جنسیت مترجمان نقاط مشترکی دارد[15]. این مسئله به دلیل ویژگیهایِ فردی بودن (غیرگروهی بودن) انجام این کار میباشد که خود ناشی از خاص بودن شغل و نخبهگرایی دنیای ادبیات است[16]. درست به مانند حوزه ادبیات، دستهبندیها در حوزه ترجمه آثار ادبی نیز بر پایه شرایط ناهمگنِ شغلیِ است. خود این شرایط ناشی از فردگرایی نخبهگرا[17] و منطق رقابت میباشد. این مسئله مانعی بر سر راه ساماندهیِ تشکیلاتی و سازمانی متخصصان در کشورهای غربی اروپا بوده است، درست بر خلاف نظامهای حکومتی کمونیستی که در آنها شغلهای اندیشهمحور به شدت در قالب دولتی سازماندهی شدهاند[18].
این مسایل در زمینه دستهبندی کردن مترجمان، برخی از افراد را واداشته است که دنیای ترجمه را به عنوان اتاق بازرگانی در نظر بگیرند که در آن منطق رقابت به نفع انحصارگرایی قانونی و در راستای انباشته شدن سرمایه نمادین (جدای از سرمایه مادی) است[19]. نقطه قوت این نوع نگاه آن است که با رویکرد «جامعهشناسی مشاغل و حرفهایگری[20]» همپوشانیهایی دارد[21]، یعنی حوزهای که محدودیتهایش در پژوهشها بیان شده است. با این حال، ممکن است متفاوت بودن روش انجام پژوهش در موضوعی را به اشتباه تأیید کند که هنوز در واقعیت به اندازه کافی قوی نیست. به نظر میآید تحت شرایطی که باید بعدها تعیین شوند، ترجمه در واقع حوزهای بینرشتهای زیرمجموعه دیگر رشتههاست که در فضایی با محوریت خاص و دارای استقلال نسبی از دیگر حوزهها حضور دارد: برای نمونه با این که این مسئله شامل انجام ترجمه ادبی در بستر فرهنگ ملّی میشود (مانند ایجاد رشته دانشگاهی یا دانشکدههای ویژه آموزش ترجمه ادبی، ایجاد نظام حمایتی و تخصیص یارانه، و روشهای تقدیر و تشویق و تقدیس آن)، ولی حتی در چنین شرایطی نیز بررسی و ارزیابی ترجمه ادبی بیشتر توسط روشهای نقد ادبی انجام میشود. یعنی ارزیابی ترجمه یک اثر ادبی بر پایه معیارهای حوزه ادبیات استوار است، تا معیارهای حوزه ترجمه که جایگاه دوم را دارند. همچنین در کشورهای کوچک، که در آنها ترجمه سرمایههای نمادینِ زیادی تولید میکند و میزان رقابت به خاطر کوچک بودن بازار بسیار بالاست، فضای ترجمه به عنوان فضای رقابتی نسبتاً یکپارچهای عمل میکند. این فضا در کشورهای بزرگتر (به ویژه از نظر تخصصهای زبانشناختی) دستهبندی شدهتر و بخشبندی شدهتر است، حتی اگر که این دستهبندی مبهم باشد (مانند دستهبندی کلاسیک در برابر امروزی یا بر پایه سلسله مراتب زبانی[22]) یا این که برای یکپارچهسازی نهادهای حرفهای صورت گرفته باشد.
منطق دریافت (فهمیدن متن)
بدین ترتیب، به منظور درک منطق حاکم بر حوزه ترجمه ادبیات خارجی، لازم است که آثار را نه تنها به ساختار فضای جهانی که در بالا توصیف شد، بلکه به ساختار فضای دریافت[23] آنها نیز مرتبط کنیم. چرا که این فضا نیز به میزان کمتر یا بیشتر تحت تأثیر منطقهای بازار یا سیاسی و ویژگیهای عملکردی این مجموعههاست؛ یعنی کنترل چاپ، ساختار حوزه نشر، مجموعههای تخصصی[24]، سیاستهای نشر هر انتشارات، فضای مجلات و گاهنامهها، روشهای پاسداشت و گرامیداشت آثار (جایزههای ادبی و امتیازات) و غیره.
پییر بوردیو در مقالهای با عنوان «شرایط اجتماعی نشر جهانی اندیشهها» یکی از گفتههای آقای مارکس را تکرار کرد مبنی بر این که «متنها بدون بستر (تولید)شان منتشر میشوند» که این دلیل بسیاری از برداشتهای نادرست است[25]. دریافت (فهمیدن) متن تا حدودی به شناخت فرهنگ مبدأ و جایگاه مرکزی یا حاشیهای زبان آن فرهنگ در جهان بستگی دارد. دریافتکنندگان متنها، آنها را بر اساس چالشهای موجود در بستر دریافتِ متن از نو درک میکنند. آثار ترجمه شده ممکن است به روشهای مختلف یا گاهی متناقض، با توجه به مسایل ویژه حوزه اندیشه در فرهنگ پذیرنده، تغییراتی کنند و مطابقت داده شوند[26].
به طوری کلیتر، ترجمه چندین عملکرد دارد. ترجمه به عنوان ابزار میانجیگری و دادوستد فرهنگی، ممکن است عملکردهای سیاسی و اقتصادی نیز داشته و روشی برای مشروع ساختن باشد که هم پدیدآورندگان و هم میانجیگران از آن بهره ببرند. ارزش ترجمه نه تنها به جایگاه زبانها در جهان، بلکه به جایگاه نویسندگان و مترجمان نیز بستگی دارد، چه در حوزه ادبیات ملّی و چه در حوزه ادبیات جهانی[27]. ترجمه یک اثر به زبانهای مرکزی باعث بالا رفتن جایگاه نویسنده اثر در حوزه کاریاش در جهان میشود. همچنین ممکن است نتیجه آن به شکل انباشت سرمایه ادبی برای برخی گروهها، مانند رومانتیکهای آلمان[28]، یا برای ادبیات ملّی در حال شکلگیری نمود یابد، مانند ترجمههایی که در دهه نخست 1300 خورشیدی (دهه 1920 میلادی) به زبان عبری صورت گرفت (برای اطلاعات بیشتر به فصل 14 کتاب مراجعه شود)[29].
ما این عملکرد دوگانه ترجمه را برای مثال در کار ناشران و مجلات میبینیم: اگر ناشری با ترجمه آثار نویسندگان امکان بالا بردن جایگاه آنان را داشته باشد، خود ترجمه نیز باعث انباشت سرمایه نمادین (جدای از سرمایه مادی) برای ناشر میشود، بدون توجه به این که میزان سرمایه اقتصادی و فرهنگی ناشر چقدر است[30]. راهکارهای نویسندگان در این باره گستره متنوعی دارد. برای نمونه، نویسندگانی که جایگاه پایینتری در یک زبان برتر جهان دارند، ممکن است تلاش کنند جایگاهشان را از راه ترجمه آثار نویسندگان برتر یا مشهور از زبانهایی که جایگاه جهانی پایینتری دارند، بالا ببرند. نویسندگان تازهکار یا آنهایی که هنوز جایگاه کماهمیت یا حاشیهای دارند، معمولاً جذب ترجمه آثار نویسندگان خارجی آیندهداری میشوند که هنوز در جهان ناشناختهاند. به عنوان مثال میتوانیم به ترجمه کتاب «اولیس» نوشته جیمز جویس از انگلیسیِ ایرلندی (زبان حاشیهای) به زبان فرانسه (زبان مرکزی) اشاره کنیم. از دیدگاه میانجیگران یا واسطهگران فرهنگی، کاربرد ترجمه از بالا بردن جایگاه نویسنده تا بالا بردن جایگاه خود مترجم با توجه به نوع ارزشگذاری هر فرهنگ مختلف است[31]. همه این عملکردها بر راهکارهای متنی و گزینش سبک ترجمه تأثیر دارند. آنها از یک طرف نتیجه سازگاری بین محدودیتهای هنجاریِ ناشی از چارچوبهای ملّی و دنیای نشر، جنسیت، میزان مشروعیت متن و غیره هستند و از طرف دیگر نتیجه وضعیت مترجم[32]، که این شامل میزان توانمندیش در زبانهای مورد نظر است[33].
در آخر، ترجمه ادبی در ایجاد «هویت جمعی» نقش دارد. ادبیات، هنر و موسیقی نقش اصلی ایجاد فرهنگ ملّی در کشورهای اروپایی را داشتهاند[34]. همان طور که بیان کردیم، ترجمههای صورت گرفته در دهه نخست 1300 خورشیدی از زبانهای مختلف به زبان عبری نمونهای از ایجاد هویت ملّی است[35]. نمونه دیگر، محکم کردن و ریشهدار کردن هویت ملّی در کشورهای برزیل و آرژانتین است. این امر از طریق فرآیند رقابتیِ تبادلات کالاهای فرهنگی با ترجمه کتابهای برزیلی در آرژانتین، نقش مهمی را در شکلگیری هویت ملّی آنها طی سده بیستم میلادی بازی کرد[36]. کاربرد مشابه کالاهای نمادین همچنین در ایجاد هویتهای اجتماعی، مذهبی، جنسیتی، بومی (منطقهگرایی[37]) و گروههای اجتماعی (ادبیات طبقه کارگر[38]) دیده شده است. هر چه که گروه مورد نظر بیشتر زیرسلطه باشد، کار هویتسازی مهمتر است. بهرهبرداری فراملّی از کالاهای نمادین ممکن است عملکردی در زمینه حفظ هویت برای گروه اجتماعی مهاجران یا اقلیتهای مذهبی داشته باشد.
به منظور درک ترجمه به عنوان یک عملکرد اجتماعی و وسیلهای برای انجام تبادلات جهانی فرهنگ، لازم است همه بازیگران آن را در تحلیلها در نظر بگیریم. در ابتدا باید جایگاه ترجمه را در فضای جهانی نشر متنها بیابیم؛ فضایی که طبقهبندیهایی دارد که در آن میزان تبادلات فرهنگی طرفین نابرابر است. این سلسله مراتب ناشی از ساختار روابط قدرت بر پایه سه منطق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. تحلیل جامعهشناختی ترجمه امکان بررسی عادلانه هر یک از این منطقها و روشهای تعاملاتشان در بسترهای تاریخی مشخص را فراهم میآورد. بررسی ارزشهای اجتماعی و نمادین و تنوع عملکردهایِ محصولات این فعالیت، کاری منطقی است. این عملکردها شامل بالا بردن جایگاه و مقدس کردن تا انباشتن سرمایه نمادین، یا حتی ایجاد هویت مشترک و جمعی میشود. افراد به میزان تخصصشان در زمینه میانجیگری فرهنگی طبق هر یک از این منطقها عمل میکنند. این منطق به انجام ترجمه با هدف حفظ یا از بین بردن طبقهبندیها یا سلسله مراتب موجود در فضای جهانی کمک میکند. با صنعتیشدن فرهنگ و شدّت گرفتن دادوستد جهانی فرهنگ، تخصصی کردن و حرفهای کردن کار ترجمه بخشی از فرآیند توسعه این حوزه بوده است. این چارچوب تحلیلی، انجام یک پژوهشِ مقایسهگرا که هدفش بررسی جامعهشناسیِ تاریخی چگونگی شکلگیری فضای جهانی برای متنهای ترجمه شده و بازیگران اصلی آن است را امکانپذیر میسازد. کتاب حاضر پژوهشی پیرامون کتابهای ترجمه شده به زبان فرانسه و از این زبان است.
متنی که خواندید بخشی از ترجمه فصل نخست کتاب «بازار ترجمه در فرانسه در عصر جهانی شدن» چاپ سال 2008 میباشد که مستقیم از زبان فرانسه به فارسی انجام شده است. این متن در سه بخش برای شما منتشر شده است. برای خواندن بخشهای قبلی، به صفحه اصلی مجله لوکسترجمه مراجعه فرمایید.
چگونه به این اثر ارجاع دهیم؟
Heilbron, J., & Sapiro, G. (2024). La traduction comme vecteur des échanges culturels internationaux (M. H. Mousavinasab, Trans.). In G. Sapiro (Ed.), Translatio (pp. 25-44). Retrieved from https://luxetranslate.com/blog/book-translation/P45348-traduction-vecteur-des-echanges-culturels-part3.html
[1] Attachés culturels
[2] در کشورهای پیشرو در عرصه نشر، فرآیند چاپ کتاب تغییراتی کرده است. امروزه بسیاری از ناشران بزرگ جهان از پذیرفتن دستنوشت یک نویسنده یا مترجم به طور مستقیم از طرف خودش خودداری میکنند، مگر آن که فرد نویسنده بسیار مشهوری شده باشد. به جای آن نویسندگان و مترجمان جوان یا کم سابقه باید ابتدا فرد (یا شرکتی) را بیابند که به او کارگزار ادبی (به فرانسه agent littéraire و به انگلیسی literary agent) میگویند. این فرد (یا شرکت) مانند یک مدیر برنامه هنری یا ورزشی عمل میکند. وظیفهاش یافتن ناشر برای آثار ارزشمند ادبی یا گاهی غیرادبی است. همچنین نویسنده یا مترجم را در نوشتن قرارداد با ناشر همراهی میکند. سپس در صورت چاپ کار، درصدی از سود نویسنده را دریافت میکند (معمولاً بین10% تا 20%). این فرآیند به نفع نویسندگان و مترجمان مطرح نیز هست، چرا که دیگر زمانشان را برای یافتن ناشر هدر نمیدهند. در دنیای امروز یافتن ناشر از وظایف کارگزار ادبی است. (مترجم).
[3] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Anne-Marie Thiesse, La création des identités nationales : Europe XVIIe siècle – XXe siècle, Paris, Seuil, 1999
[4] در این باره آقای کریستوف شارل بیان کرده است که افزایش شمار مراکز فرهنگی کشور فرانسه در دیگر کشورها در دوره جمهوری سوم بر پایه منطق کشورگشایی و افزایش قدرت کشور فرانسه بود که از طریق افزایش نفوذ علمی و فرهنگی تأمین میشد. برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Christophe Charles, « Enseignement supérieur et expansion internationale (1870-1930) : Des instituts pour un nouvel empire ? », in Johan Heilbron, Remi Lenoir et Gisèle Sapiro (dir.) Pour une histoire des sciences sociales : Hommage à Pierre Bourdieu, Paris, Fayard, 2004, pp. 323-49
[5] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Laurent Pfister, L’Auteur, propriétaire de son œuvre ? La formation du droit d’auteur du XVIe siècle à la loi de 1957, thèse de droit, Université Strasbourg, 1999
Bernard Edelman, Le sacre de l’auteur, Paris, Seuil, 2004
[6] Une analyse de réseau
[7] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Stanley Wasserman and Katherine Faust, Social Network Analysis, Cambridge, Cambridge University Press, 1994
[8] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Jean-Marc Gouanvic, “Translation and the shape of things to come: the emergence of American science fiction in post-war France”, The Translator, 3:2, 1997, pp. 123-32
[9] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Gisèle Sapiro, « L’importation de la littérature hébraïque en France : entre communautarisme et universalisme », Acte de la recherche en science sociales, n° 144, septembre 2002, pp. 80-98
[10] Société française des traducteurs (SFT)
[11] Association des traducteurs littéraires
[12] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Nathalie Heinich, « Les traducteur littéraire : l’art et la profession », Revue française de sociologie, n 25, 1984, pp. 264-80
[13] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Blaise Wilfert, « Cosmopolis et l’homme invisible. Les importateurs de littérature étrangère en France, 1885-1914 », Acte de la recherche en science sociales, n° 144, 2002, pp. 33-46
[14] L’institutionnalisation
[15] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Isabelle Kalinowski, « La vocation au travail de la traduction », Acte de la recherche en sciences sociales, n 144, 2002, 47-54
[16] Nathalie Heinrich, l’Élise artiste : excellence et sigularité en régime démocratique, Paris, Gallimard, 2005
Gisèle Sapiro, « Je n’ai jamais appris à écrire : Les condition de la formation de vocation d’écrivain », Acte de la recherche en sciences sociales, n 165, juin 2007, pp. 12-33
[17] Individualisme élitiste
[18] برای خواندن بیشتر به منابع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Gisèle Sapiro, « Entre individualisme et corporatisme : les écrivains dans la première moitié du XXe siècle »,
Steven Kaplan et Philippe Minard, La France malade du corporatisme ? Paris, 2004, pp. 279-314
[19] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Rakefet Sela-Sheffy, “How to be a (recognized) translator: rethinking habitus, norms, and the field of translation”, Target, n° 17, 2005
[20] Sociologie des professions et de professionnalisation
[21] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Jean-Michel Chapoulie, « sur l’analyse sociologique des groupe professionnels », Revue française de sociologie, XIV, 1973, pp. 86-114
[22] Hiérarchie des langues
[23] l'espace de réception
[24] Collections spécialisées
[25] برای خواندن بیشتر به منبع زیر مراجعه شود (نویسندگان):
Pierre Bourdieu, « Les conditions sociales de la circulation internationale des idées », n 145, 2002, p 4
[26] Isabelle Charpentier, Comment sont reçues les œuvres, Paris, Creaphis, 2006
[27] Pascale Casanova, « Consécration et accumulation de capital littéraire. La traduction comme échange inégal », n 144, 2002, pp. 7-20
[28] رومانتیسم آلمان نام جنبش بزرگ اندیشه در کشورهای آلمانی زبان در اواخر سده 18 و اوایل سده 19 میلادی است که بر ادبیات، فلسفه، نقد ادبی و زیباییشناسی فرهنگهای آلمانیزبان تأثیر شگرفی داشت (مترجم).
[29] Zohar Shavit, « Fabriquer une culture nationale », Acte de la recherche en sciences sociales, n 144, 2002, pp. 21-33
[30] Hervé Serry, « Constituer un catalogue littéraire. La place des traductions dans l’histoire des Éditions du Seuil », Acte de la recherche en sciences sociales, n 144, septembre 2002, pp. 70-9
[31] Pierre Lassave, « sociologie de la traduction, l’exemple de la Bible des écrivains », Cahiers internationaux de sociologie, vol CXX, 2006, pp. 133-54
[32] Habitus du traducteur
[33] Daniel Simeoni, “The Pivotal Status of the Translator’s Habitus”, Target, vol 10:1, 1998, pp. 1-39
[34] Anne-Marie Thiesse, La création des identités nationales : Europe XVIIe siècle – XXe siècle, Paris, Seuil, 1999
[35] در این جا نویسندگان به جنبش ترجمه آثار برتر جهان به زبان عبری اشاره دارند. هدف از این جنبش ایجاد سرمایه فرهنگی و تولید فرهنگ ملّی برای یهودیان بود (مترجم).
[36] Gustavo Sora, « Un échange dénié : la traduction d’auteurs brésiliens en Argentine », n 145, 2002, 61-70
[37] régionalisme
[38] littérature prolétarienne